زمزمه های دل تنگی

تقدیم به آنکه خاطره اش در خاطره ام خاطره آفرید :
آخرین نبض قلبم زمانی خواهد تپید که از تنها عشق زندگی ام بنویسم . اما به کجا و به کدامین نشانی نمی دانم .ولی با همه ی اینها دلم می خواهد بنویسم از تو . می خواهم از تو بنویسم که یکباره سکوت قلبم را شکستی و با نگاهت با من حرف زدی . می خواهم از رفتنت بنویسم . وقتی که رفتی پر از سکوت و بی اعتنا تا باز بتوانم از لحظه ی ضیافت من و دل بگویم وقتی به عطش دیدارت مبتلا می شد . کاش پرنده بودم و به دیدنت می آمدم هر روز . با آنکه فاصله ی مکانی بین ما جدایی انداخته ؛ اشکهایم دستان مهربانت را انتظار می کشند .
باز هم برایت می نویسم از لحظه ی ضیافت من و دل که در آن جای تو خالی بود و باز هم برایت می نویسم از عطش دیدار تو ؛ از بغض غربت که آن را واژه واژه گریه کردم ....
نظرات 1 + ارسال نظر
من شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:50 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

بابا بذار یه دو روز از رفتنش بگذره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد