تقدیم به آنکه خاطره اش در خاطره ام خاطره آفرید : آخرین نبض قلبم زمانی خواهد تپید که از تنها عشق زندگی ام بنویسم . اما به کجا و به کدامین نشانی نمی دانم .ولی با همه ی اینها دلم می خواهد بنویسم از تو . می خواهم از تو بنویسم که یکباره سکوت قلبم را شکستی و با نگاهت با من حرف زدی . می خواهم از رفتنت بنویسم . وقتی که رفتی پر از سکوت و بی اعتنا تا باز بتوانم از لحظه ی ضیافت من و دل بگویم وقتی به عطش دیدارت مبتلا می شد . کاش پرنده بودم و به دیدنت می آمدم هر روز . با آنکه فاصله ی مکانی بین ما جدایی انداخته ؛ اشکهایم دستان مهربانت را انتظار می کشند . باز هم برایت می نویسم از لحظه ی ضیافت من و دل که در آن جای تو خالی بود و باز هم برایت می نویسم از عطش دیدار تو ؛ از بغض غربت که آن را واژه واژه گریه کردم ....
بابا بذار یه دو روز از رفتنش بگذره!