تک بیت های ناب

خدایا بشکن این آینه ها را که من از دیدن آینه سیرم    
مرا روی خوشی از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم 

بر دشت های هموار درنگ مکن ؛ بسیار بالاتر از آن نیز مرو ؛ از نیم فراز زیباتر به دیده می آید جهان ...    

پاییز هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد ؛ با این همه از منبر باد بالا که می رود ؛ درخت ها چه زود به گریه می افتند...

به دریا شکوه بردم از شب دشت ؛ وزین عمری که سخت و تلخ بگذشت
به هر موجی که می گفتم غم خویش ؛ سری می زد به سنگ و باز می گشت   
خروش و خشم توفان است و دریا ؛ به هم می کوبد امواج رها را 
دلی از سنگ می خواهد نشستن تماشای هلاک موج ها را

من بلبل آن گلم که در گلشن راز     پژمرده شد و منت شبنم نکشید

    

نظرات 3 + ارسال نظر
سفرکرده پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:26 ق.ظ http://www.safarkarde.blogsky.com

عجب بالا و پایین دارد ...
روزی که خواستم زندگی را بسازم نگاهی به بالا انداختم !
آبی بود ... هر بالایی آبی است !
با خود گفتم بگذار من هم آبی باشم و زندگی را نیز آبی بسازم !
نمیدانستم چه بهای سنگینی باید برایش بپردازم !
چه سخت است میان این آدم ها باشی و احساس کنی از آن ها نیستی و شاید هم آن ها از تو نباشند !

دم شما گرم عزیز ...
یا علی

هادی پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:18 ق.ظ http://yagmur.blogsky.com

من بنده آن دمم که ساقی گوید

یک جام دگر بگیر و من نتوانم

من پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:55 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

بیخودی پاییز رو قاطی این مسائل نکن.. خودت مگه ناموس نداشته بیدی؟ ها؟!
چرا جای مشیری تو این تک بیتهای ناب خالیه؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد